![]() |
![]() |
20 روش برای طول عمر
1- ازدواج: مطالعات نشان می دهد که درصد مرگ و میر در افراد مجرد به طور بارزی بیشتر از افراد متاهل می باشد.
2- قهقهه زدن: محققان می گویند که خنده بهترین دارو است که موجب ارتقا پاسخ ایمنی ، کاهش قند خون ، افزایش جریان اکسیژن در بدن و بهبود کیفیت خواب می شود. جریان متوسط خون در هنگام خندیدن و بعد از آن 22% افزایش می یابد . در حالیکه استرس های روحی جریان خون را 35% کاهش می دهد.
3- داشتن پرندگان خانگی: فعالیت بدنی ناشی از مراقبت از این حیوانات یکی از راه های حفظ سلامت است. بعلاوه محبت کردن ویا تماشای حرکات جالب حیوانات منجر به آرامش انسانها می شود و آنها دنیای بیرون از خود را نیز تماشا می کنند.
4- ترک سیگار: افرادی که سیگار می کشند تقریبا 13 سال شانس زندگی را از دست می دهند. بعلاوه انواع بیماری های مزمن ناشی از مصرف سیگار نیز کیفیت عمر باقی مانده را کاهش می دهد.
5- ورزش بیشتر: ورزش باعث تقویت قلب و افزایش پمپ خون می شود . کلسترول و فشار خون کاهش می یابد. عامل پیشگیری و کنترل دیابت است. ماهیچه ها و استخوانها را تقویت می کند. آیا همه این مدارک کافی نیست تا گویای مزیت واقعی ورزش برای سلامت فرد باشد.
6- فعالیت مغزی: بازی شطرنج، مطالعه روزنامه، حل جدول از جمله فعالیت های مثبت مغز است. فعالیت های مغزی مانع از بروز آلزایمر می شود.
7- کمتر در معرض نورخورشید قرار گیرید: استفاده از کرم ضد آفتاب، عینک دودی و کلاه لبه پهن مانع از آسیب های ناشی از نور خورشید می شود و احتمال بروزسرطان پوست (شایع ترین نوع سرطان) را کاهش می دهد.
8- ملاقات پزشک: ملاقات منظم پزشک عمومی می تواند شانس زندگی سالم را افزایش دهد. زیرا انجام معاینات توصیه شده توسط پزشک ، پیشگیری به موقع از بروز انواع بیماری ها را میسر می کند.
9- خوردن ماهی: خوردن حداقل دو وعده غذایی ماهی در هفته بسیار مفید است. زیرا احتمال مرگ ناشی از بیماری قلبی را کاهش می دهد. مانع از لخته شدن خون، کاهش مقدار چربی و احتمال چاقی می شود. بعلاوه سرشار از مواد مغذی مثل سلنیوم، پروتئین و آنتی اکسیدان می باشد.
10- خوردن میوه ها و سبزیجات تازه: بروکلی ، کلم، موز و سایر میوه ها و سبزیجات سرشار از ویتامین ، مواد معدنی ، فیبر و آنتی اکسیدان می باشد.
11- تماس فیزیکی (در آغوش گرفتن): زوجهایی که برای مدتی تماس فیزیکی ساده مثل در آغوش گرفتن یا دست در دست برقرار می کنند کمتر دچار مشکلات قلبی و افزایش فشار خون می شوند.
12- کاهش مصرف الکل : زیاده روی در مصرف الکل شانس زندگی بیشتر را کاهش می دهد.
13- خواب کافی: خواب کمتر از 6 ساعت در شب تاثیر منفی بر سلامت فرد دارد و احتمال بروز دیابت را افزایش می دهد.
14- خوش بینی و تفکر مثبت: شانس زندگی افراد دارای این خصلت 19% افزایش می یابد. این چنین افرادی کمتررنج می برند.
15- کاهش مصرف چربی: غذاهای کم چرب احتمال بروز بیماری های قلبی را کاهش می دهد.
16- مراجعه به دندانپزشک: مراجعه مرتب به دندانپزشکی و معاینه دندانها از بروز انواع بیماری های دهان و دندان جلوگیری می کند. زیرا این بیماری ها به نوبه خود منجر به بروز بیماری های تنفسی و قلبی می شود.
17- کنترل استرس : کنترل استرس به هر طریق ممکن مثل دریافت مشاوره ، مدیتیشن و یا ورزش شانس زندگی را افزایش می دهد. استرس باعث کاهش جریان خون ، افزایش کلسترول ، کاهش فعالیت مغزی و ضعف سیستم ایمنی می شود.
18- برگشت به مدرسه: ادامه تحصیل و یا آموزش مداوم در زندگی کیفیت زندگی سالم را ارتقا می دهد.
19- خوردن ویتامین ها: ویتامین های مختلف مانع از بروز بیماری های قلبی میشود.یکی مولتی ویتامین خوب حاوی مواد معدنی ، آمینو اسید، عصاره گیاهی و سایر مواد مغذی است.
20- نوشیدن چای: نوشیدن چای سبز احتمال بیماری های قلبی- عروقی را کاهش می دهد
مطالبی درباره ناتوانی در یادگیری
بهروز همه وقتش را به درس خواندن می گذراند. دوستانش بعد از مدرسه برای بازی فوتبال میرفتند اما او صاف به خانه برمی گشت و درسهایش را دوباره و دوباره می خواند. بااینکه اینقدر سخت تلاش می کرد اما نمی توانست چیزی را به خاطر بسپرد و نمره هایش همیشه در حد متوسط بودند. این درحالی بود که دوستش احسان، که به نظر می رسید هیچوقت درس نمی خواند، همیشه بهترین نمره ها را می گرفت. این به نظر عادلانه نبود.
چون دیگر از این وضعیت خسته شده بود، پدرش و معلمانش از روانشناس مدرسه برایش وقت گرفتند. روانشناس تشخیص داد که بهروز ناتوانی یادگیری دارد. بهروز بااینکه چون فهمیده بود موضوع از چه قرار است کمی خیالش راحت شده بود اما هنوز هم نگران بود. اصلاً از آن اصطلاح "ناتوانی" که بهش چسبانده بودند خوشش نمی آمد. نمی دانست که این مشکل چه بلایی سر آینده اش می آورد. آیا می توانست به دانشگاه برود و رشته مورد علاقه اش مهندسی را دنبال کند؟
? ناتوانی های یادگیری به چه مشکلاتی گفته می شود؟
آنهایی که تشخیص داده شده دچار مشکل ناتوانی یادگیری هستند، ممکن است درابتدا دچار ترس و واهمه شوند. اما ناتوانی یادگیری هیچ ارتباطی با هوش فرد ندارد—از این گذشته، افراد بسیار موفقی مثل والت دیزنی، الکساندر گراهام بل، وینستون چرچیل، همه دچار ناتوانی یادگیری بوده اند.
ناتوانی یادگیری مشکلاتی هستند که بر توانایی مغز در دریافت، پردازش، آنالیز و ذخیره اطلاعات تاثیر می گذارد. این مشکلات باعث می شود یک دانش آموز بسیار کندتر از فردی که این مشکل را ندارد، مطالب را یاد بگیرد. ناتوانی یادگیری انواع و اقسام مختلف دارد. اکثر دانش آموزانی که دچار این مشکل هستند، به بیش از یک نوع از آن مبتلا هستند. برخی از انواع خاص آن می تواند در توانایی فرد در تمرکز کردن نیز اخلال ایجاد کند و درنتیجه باعث پریشانی و سردرگمی فکر فرد شود. سایر انواع ناتوانی های یادگیری می تواند خواندن، نوشتن، تلفظ کردن، یا حل مسئله های ریاضی را برای فرد مشکل کند.
طریقی که مغز ما اطلاعات را پردازش می کند بسیار پیچیده است—پس جای تعحب نیست که چرا بعضی اوقات همه چیز درهم برهم می شود. عمل ساده نگاه کردن به یک تصویر را در نظر بگیرید: مغز ما نه تنها باید خطوط را به شکل تصویر درآورد، بلکه باید تشخیص دهد که این تصویر چیست و آنرا به سایر اطلاعاتی که در ذهن ما وجود دارد مرتبط کند و بعد این اطلاعات جدید را ذخیره کند. درمورد حرف زدن هم وضع به همین صورت است ما باید کلمات را تشخیص دهیم، معنای آن را دریابیم و اهمیت آن جمله را برای خودمان پیدا کنیم. خیلی از این فعالیت ها در بخش های مختلفی از مغز صورت می گیرند و این بستگی به مغز دارد که آنها را به هم وصل کند یا نه.
اگر برای شما هم مثل بهروز پزشکان تشخیص داده اند که دچار ناتوانی یادگیری هستید، باید بدانید که تنها نیستید. تقریباً چهار میلیون بچه مدرسه ای و نوجوان دچار ناتوانی یادگیری هستند و حداقل 20% آنها دچار آن نوع مشکلی هستند که تمرکز را برایشان سخت می کند.
? علائم ناتوانی یادگیری
نمی توانید با نگاه کردن به یک فرد تشخیص دهید که وی دچار ناتوانی یادگیری است یا نه و این مسئله باعث می شود تشخیص این مسئله کمی دشوار باشد. ناتوانی یادگیری اولین بار زمانی نمود پیدا می کند که فرد در صحبت کردن، خواندن، نوشتن، حل مسائل ریاضی، برقراری ارتباط با پدر یا مادر و یا توجه کردن در کلاس درس مشکل داشته باشد.
ناتوانی یادگیری خیلی از بچه ها در دوران دبستان وقتی معلم یا والدین کودک متوجه می شوند که او نمی تواند جهت یک بازی را دنبال کند یا تکالیفی که باید انجام دهد را تکمیل کند، تشخیص داده می شود. اما بقیه بچه ها راه های پیچیده ای برای پوشاندن مشکلات یادگیری خود پیدا می کنند و به خاطر همین این ناتوانی یادگیری تا زمانی که وی به سن نوجوانی برسد و مشکلات درسی و زندگی اش بیشتر شود، نمود پیدا نمی کند.
اکثر ناتوانی های یادگیری دو یکی از این دو دسته قرار می گیرد: کلامی و غیر کلامی.
افرادیکه دچار ناتوانی یادگیری کلامی هستند با کلمات چه نوشتنی و چه گفتنی مشکل دارند. متداولترین و شناخته شده ترین نوع این ناتوانی، خوانش پریشی نام دارد که در آن فرد با تشخیص و پردازش حروف و صداهای مربوط به آن مشکل دارد. به این دلیل، افراد مبتلا به خوانش پریشی، با خواندن و نوشتن تکالیف خود مشکل دارند.
برخی افراد که دچار ناتوانی یادگیری کلامی هستند ممکن است قادر به خواندن یا نوشتن درحد معمول باشند اما با بقیه جنبه های زبان مشکل دارند. مثلاً ممکن است بتوانند یک جمله یا پاراگراف را به خوبی بلند بخوانند اما قادر نیستند مفهوم آنچه میخوانند را دریابند (درمورد چیزی که میخوانند تصویرسازی کنند). برخی دیگر از افراد با عمل نوشتن مشکل دارند به این صورت که مغزشان قادر به کنترل آنچه وارد آن می شود نیست از تکان دادن دست برای شکل دادن به حروف تا به خاطر آوردن قوانین گرامری صحیح مربوط به نوشتن یک جمله.
افرادیکه دچار ناتوانی یادگیری غیرکلامی هستند، با پردازش آنچه می بینند مشکل دارند. آنها قادر به دریافت جزئیات تصویری مثل اعداد نوشته شده روی تخته سیاه و امثال این نیستند. مثلاً برخی از افراد مبتلا به ناتوانی یادگیری غیرکلامی ممکن است علاوت بعلاوه را با منها اشتباه بگیرند.
یک وضعیت رفتاری که اختلال فزونکاری فقدان توجه (ADHD ) نامیده می شود، معمولاً با ناتوانی های یادگیری همراه است چون افراد مبتلا به این اختلال قادر به تمرکز کافی برای یادگیری و مطالعه نیستند. دانش آموزان مبتلا به اختلال فزونکاری فقدان توجه خیلی راحت حواسشان پرت می شود و در تمرکز کردن مشکل دارند. همچنین ممکن است بیش از اندازه فعال باشند و قادر به کنترل حرکات و تکانه های خود نباشند.
?عوامل ایجاد ناتوانی یادگیری
هیچکس نمی داند که دلیل اصلی ناتوانی یادگیری چیست. اما محققان تئوری هایی درمورد علت بروز این مشکل ارائه داده اند. این تئوری ها از این قرار است:
? تاثیرات ژنتیکی:
متخصصین دریافته اند که ناتوانی های یادگیری به صورت ارثی در خانواده ها منتقل می شود و از اینرو تصور می کنند که ژنتیک و وراثت می تواند در این زمینه موثر باشد. اما، محققان هنوز بر سر این مسئله بحث دارند که آیا ناتوانی های یادگیری ژنتیکی و ارثی هست یا بچه ها به این خاطر دچار این مشکل می شوند که از کودکی کارها و اعمال پدرو مادرهایشان را می بینند و الگو می گیرند.
? رشد مغز:
برخی متخصصین تصور می کنند که ناتوانی های یادگیری را می توان به رشد مغز، قبل و بعد از تولد، مربوط دانست. به این دلیل، مشکاتی مثل وزن کم هنگام تولد، کمبود اکسیژن، و تولد زودرس می تواند با ناتوانی های یادگیری مربوط باشد. خردسالانی که دچار آسیبهایی در ناحیه سر شده باشند نیز ممکن است در معرض ناتوانی یادگیری قرار داشته باشند.
? تاثیرات محیطی:
نوزادان و خردسالان در معرض سموم محیطی قرار دارند. برای مثال، ممکن است شنیده باشید که سرب ممکن است با ناتوانی یادگیری در ارتباط باشد. تغذیه ضعیف در سالهای اولیه زندگی می تواند بعدها منجر به ناتوانی یادگیری شود.
? از کجا باید بفهمید که دچار ناتوانی یادگیری هستید؟
فقط به این دلیل که برای درس خواندن برای یک امتحان مشکل دارید به این معنی نیست که دچار ناتوانی یادگیری هستید. افراد مختلف روش های متفاوتی برای درس خواندن دارند. مثلاً بعضی افراد با انجام دادن و تمرین کردن یاد می گیرند، بعضی با گوش دادن (مثلاً در کلاس) و خیلی ها هم با خواندن مطالب. بعصی افراد ذاتاً کندتر می خوانند یا یاد می گیرند اما با این وجود بازهم درحد سن و توان خودشان خوب کار می کنند. گاهی اوقات، چیزی که به نظر یک ناتوانی یادگیری می آید فقط یک تاخیر رشد است و فرد سرانجام می تواند مطلب را دریابد.
اما خیلی افراد مبتلا به ناتوانی یادگیری قبل از اینکه کسی تشخیص دهد دلیلی برای مشل آنها در یادگیری وجود دارد، مدت زیادی وچار مشکل هستند. برای اکثر افراد در دوران نوجوانی، اولین نشانه بارز اکثر ناتوانی های یادگیری زمانی اتفاق می افتد که متوجه می شوند مدت زمانی که برای درس خواندن وقت می گذارند با عملکرد آنها مطابقت ندارد. یا فرد ممکن است احساس کند که اشکالی در او وجود دارد و یک جای کار لنگ می زند. اگر شما هم نگران هستید، حتماً فکرتان را با یکی از معلمان یا والدینتان درمیان بگذارید.
اولین قدم برای تشخیص ناتوانی یادگیری بررسی مشکلات شنوایی یا بینایی است. بعد از آن فرد به یک روانشناس یا متخصص یادگیری معرفی می شود تا وی با استفاده از آزمایشات مخصوص به تشخیص این بیماری کمک کند. معمواً این متخصصین می توانند نقاط ضعف و قدرت یادگیری فرد را بعلاوه ناتوانی های خاص فرد در یادگیری تشخیص دهند.
? کنار آمدن با ناتوانی یادگیری
گرچه تشخیص ناتوانی یادگیری ممکن است باعث ناراحتی فرد شود اما درواقع اولین قدم در حل این مشکل است. وقتی متخصصی ناتوانی و مشکل خاص فرد را تشخیص داد، آنوقت او می تواند برای کنار آمدن با این مشکل، از استراتژی ها و داروهای خاصی استفاده کند. پیمودن این مراحل برای کنترل این ناتوانی می تواند به برگشت اعتماد به نفس دانش آموز کمک کند.
بعضی از دانش آموزان که دچار ناتوانی یادگیری هستند چند ساعت در هفته برای یادگیری تکنیک های ویژه برای درس خواندن، یادداشت برداری یا تکنیک هاس سازمان دهید که می تواند به آنها برای جبران ناتوانیشان در یادگیری کمک کند، با یک معلم مخصوص کار می کنند. اگر پزشکان تشخیص داده اند که شما نیز مبتلا به ناتوانی یادگیری هستید، احتمالاً فقط در درسهایی به کمک نیاز دارید که بیشترین مشکل را در آن دارید. مدرسه تان ممکن است کلاسهای خاصی با معلمین متخصص داشته باشد که میتواند به شما برای غلبه بر مشکل یادگیریتان کمک کند.
بعضی از مدارس برنامه های خاصی برای چنین شاگردانی دارند که نقاط قوت و ضعف توانایی یادگیری فرد را می سنجد و برای انجام فعالیت های یادگیری برای دانش آموز برنامه ریزی می کند. در این برنامه ها دانش آموز اوقاتی را در یک کلاس خصوصی با معلم می گذراند و روی یک درس خاص کار می کند.
داروهایی نیز معمولاً برای این دانش آموزان تجویز می شود که توانایی و قدرت تمرکز و توجه آنها را بالا می برد و به آنها برای کنترل رفتارهای هیپراکتیو کمک می کند.
واقعیت این است که ناتوانی یادگیری هیچ درمان قطعی ندارد. اما هیچوقت برای کمک به مشکل دیر نیست. اکثر افراد مبتلا به ناتوانی یادگیری یاد می گیرند که چطور با تفاوتهای یادگیری خود کنار بیایند و استراتژی هایی می آموزند که به آنها برای رسیدن به اهداف و آرزوهایشان کمک میکند.
کم رویی; علل پیدایش و راه های درمان آن
اشاره:
در قسمت اول این مقاله، مباحثی هم چون تعریف کم رویی، کم رویی از دیدگاه بین فرهنگی، کم رویی و احساس تنهایی، ویژگی های افراد کم رو و تاثیر کم رویی بر رشد شناختی، عاطفی، روانی، سازش یافتگی اجتماعی و شخصیت، مورد بررسی قرار گرفت، اینک ادامه این مقاله را به آشنا دیداران عزیز تقدیم می داریم:
مقدمه
کم رویی یک پدیده پیچیده روانی - اجتماعی است. کم رویی یک صفت یا ویژگی ارثی (ژنتیکی) نیست، بلکه اساسا در نتیجه روابطنادرست بین فردی وسازش نایافتگی های اجتماعی در مراحل اولیه رشد (در خانه و مدرسه) پدیدار می گردد. با این که برخی از روان شناسان نظیر کتل (cattel ) [1983 ]بر این عقیده اند که بعضی افراد با زمینه کم رویی متولد می شوند، اما باید توجه داشت که بحث درباره زمینه کم رویی و استعداد بیش تر بعضی از کودکان در ابتلا به کم رویی، به معنای ارثی بودن آن، مثل رنگ چشم و پوست نیست. بدیهی است کودکان کم رو عموما متعلق به والدینی هستند که خودشان کم رویی دارند. لیکن این بدان معنی نیست که این قبیل کودکان کم رویی را از طریق ژن های ناقل از والدین خود به ارث برده اند، بلکه اساسا بدین معناست که کم رویی را از آن ها یاد گرفته اند. (1)
در این جا به طور خلاصه به اصلی ترین زمینه های کم رویی اشاره می شود:
کم رویی ناشی از ترس
کم رویی ناشی از ترس عموما از سال اول زندگی نوزاد مشاهده می شود. مطالعات انجام شده روی نوزادان، حاکی از این است که در اواسط سال اول زندگی (غالبا در 6 ماهه دوم از اولین سال زندگی کودک) کم رویی به عنوان یک پدیده همگانی در همه نوزادان و نسبت به غریبه ها و افراد آشنایی که به خاطر تغییر لباس و آرایش ظاهر متفاوت به نظر آیند، دیده می شود. به عبارت دیگر، در این شرایط اضطراب برخورد با بیگانه ها و ناآشناها وجود کودک را فرا می گیرد. در حقیقت، کودک خردسال از این رو کم رو است که مردم برایش ناآشنا بوده، از او بزرگتر، قوی تر، قدرتمندتر و مقتدرترند و او نمی داند که در شرایط گوناگون چگونه با وی برخورد خواهند کرد.
کودکان خردسال، پس از شش ماهگی، به تدریج به لحاظ رشد ذهنی و عاطفی می توانند افراد آشنا را از غریبه ها تشخیص دهند. همراه با افزایش دامنه ارتباطات کودک با دیگران، کم کم بر تجارب خوشایند و دوست داشتنی وی افزوده می شود و کودک از ارتباط و هم نشینی با دیگران، به خصوص آشنایان لذت برده و ترسش فرو می ریزد. این حالت مقدمه لازم و مطلوبی برای اجتماعی تر شدن کودک است.
اما اگر برخوردهای اطرفیان و محیط هم چنان که پیش تر اشاره کردیم غلط باشد، کم رویی طبیعی کودک خردسال به کم رویی پایدار و غیر طبیعی تبدیل می شود.
کم رویی ناشی از اضطراب اجتماعی
بسیاری از محققان و متخصصان، ریشه اصلی کم رویی را در ترس یا اضطراب اجتماعی می دانند و بس. بنابراین، لازم است اشاره مختصری به اضطراب اجتماعی داشته باشیم.
اضطراب اجتماعی نتیجه ای است از احتمال یا وقوع نوعی ارزیابی شخصی در موقعیت های مختلف اجتماعی. به دیگر سخن، فردی که دچار اضطراب اجتماعی است، هیچ گونه تمایلی به آغاز ارتباط با دیگران ندارد و با احساسی از ترس و پایداری غیر معقول، از هر موقعیتی که ممکن است در معرض داوری دیگران قرار گیرد، اجتناب می ورزد. برداشت یا تصور شخص از موقعیت های اجتماعی که احتمال دارد شخصیت او مورد سنجش و ارزیابی قرار گیرد، می تواند واقعی یا خیالی باشد. در واقع، شخصی که به شدت دچار اضطراب اجتماعی است، تصور می کند که در هر موقعیت یا شرایط اجتماعی، فرد یا افرادی به محض مواجه شدن با او رفتار و شخصیتش را مورد نقادی و ارزیابی قرار خواهند داد.
کسانی که همه موقعیت های اجتماعی و تعامل بین فردی را صحنه های ارزیابی و انتقاد تلقی می کنند، رفتاری نامناسب دارند. البته، حضور در جلسات مصاحبه و گزینش تحصیلی و شغلی، دیدار با فردی مسؤول یا مقتدر برای اولین بار، صحبت، سخنرانی و ارائه گزارش در حضور مخاطبان برجسته، مصاحبه در برنامه پخش مستقیم رادیو یا تلویزیون، ورود به اطاقی مملو از آدم های غریبه و موقعیت هایی از این قبیل، تقریبا همه افراد را تا حدودی مضطرب می کند، لیکن بعضی از کودکان، جوانان و بزرگ سالان این گونه رفتار را برای همیشه حفظ می کنند و تکرار مواجهه، در رفتار آن ها تغییری ایجاد نمی کند و در بعضی اوقات از طرف اطرافیان هم تقویت می شود; این همان ایجاد کم رویی است که باید با آن مقابله کرد.به عبارت دیگر، در این افراد، اضطراب یک ویژگی شخصیتی محسوب می شود که کم رویی را هم به دنبال دارد. اما، این موقعیت ها و رفتارها برای افرادی که رشد اجتماعی خود را به طور صحیح پشت سر گذاشته اند، یک وضعیت موقت و گذرا خواهد بود و با تکرار و تمرین و چندبار مواجهه، رفع خواهد شد و هرگز پدیده نامطلوب کم رویی شکل نخواهد گرفت.
به طور خلاصه می توان گفت، اضطراب اجتماعی و به تبع آن کم رویی، در شرایط زیر بیش تر مشاهده می شود:
1- ترس از عدم تایید یا انتقاد توسط دیگران;
2- ترس از قرار گرفتن در موقعیتی که می بایست مصمم و قاطع جواب داد یا اظهار نظر کرد;
3- ترس از مقابله کردن با شرایط خاص اجتماعی، عصبانیت ها و پرخاشگری ها;
4- ترس از مواجهه شدن و هم کلامی با جنس مخالف;
5- ترس از ناتوانی در برقراری و حفظ روابط بسیار صمیمی بین فردی;
6- ترس از بروز جدی تعارض در خانواده و طرد شدن توسط والدین.
خانواده و فرزندان کم رو
محیط خانواده و تجارب اولیه کودک به خصوص در سنین پیش دبستانی و سال های آغازین مدرسه، اصلی ترین نقش را در شکل گیری شخصیت کودک دارد. در این دوران الگوهای رفتاری بزرگ سال، برنامه های تلویزیونی، نحوه و میزان ارتباطات عاطفی، کلامی و اجتماعی خردسالان با والدین و بزرگ سالان خانواده، بیش ترین تاثیر را در رشد مطلوب اجتماعی و یا پدیدایی اضطراب و کم رویی کودکان می تواند داشته باشد.
زمانی که الگوهای بزرگ سال (مثل والدین) خودشان عموما مضطرب بوده و از مهارت برقراری روابط عاطفی - اجتماعی مطلوب و خوشایند با دیگران، به ویژه با فرزندان خود بی بهره اند، طبیعی است که فرزندان این خانواده نیز بیاموزند که کم رو باشند. به همین دلیل بعضی از روان شناسان مثل واتسون (پرخذ.جچژژرذ) کم رویی کودکان را در نتیجه یادگیری و تقویت آن در خانه و مدرسه می دانند.
کمال جویی و آرمان گرایی فوق العاده والدین و انتظارات نامعقول آنان از فرزندان در شرایط گوناگون و وادار کردن آن ها به رفتارهای کلیشه ای و عکس العمل های تصنعی در موقعیت های مختلف اجتماعی، سخت گیری بیش از حد بر کودکان و نوجوانان و داشتن توقعات زیاد، رفتار خصمانه و عصبی با ایشان، تهدیدها و تنبیه ها، تحقیرها و تحدیدهای ناروا و حمایت های افراطی و غیر ضروری از فرزندان، از اصلی ترین زمینه های رشد عیوب اجتماعی کودک و بروز کم رویی به شمار می آیند.
برای مثال، اگر والدین با حمایت افراطی از کودک خود در سنین قبل از دبستان، مانع مواجه شدن او با سختی ها و ناخوشی ها شوند، طبیعی است وقتی این کودک وارد مدرسه می شود و مشاهده می کند که دیگر از حمایت های افراطی والدین خبری نیست و رفتار بچه ها و هم سالان او با رفتار والدین متفاوت است، دچار نگرانی شده و به خاطر نداشتن قدرت سازگاری، از آن ها کناره گرفته و گریزان می شود. بنابراین، باید دانست که حمایت افراطی از کودکان، زمینه ساز بسیاری از ناهنجاری های رفتاری و اجتماعی است و باید تعدیل شود.
کم رویی در تک فرزندها و فرزندان اول خانواده
کم رویی در میان فرزندان اول خانواده و تک فرزندها بیش از سایر فرزندان خانواده دیده می شود، به خصوص زمانی که والدین قادر نباشند زمینه تربیت و رشد اجتماعی مطلوب و هماهنگ ایشان را مطابق با نیازهای عاطفی و اجتماعی آنان فراهم آورند. به طور کلی در غالب موارد، فرزندان اول خانواده و تک فرزندها با بزرگ ترها بیش تر همانندسازی می کنند و تمایل ایشان در برقراری ارتباط با بزرگ سالان، بیش از هم سالانشان است. به دیگر سخن، فرزندان اول خانواده و تک فرزندها در برقراری ارتباط با هم سالان و هم کلاسی های خود بیش تر با مشکل مواجه می شوند تا با افراد بزرگ سال (2) چرا که عموما والدین انتظارات و توقعات متنوعی از تنها فرزند و یا فرزند اول خود دارند; اعمال فشارهای روانی از طرف والدین و آرمان خواهی های فراوان ایشان و نیز ناتوانی این قبیل فرزندان در تحقق بخشیدن به خواسته های والدین، به تدریج باعث ایجاد احساس بی کفایتی و خودپنداری بسیار ضعیف در آن ها شده و از این رو، زمینه اضطراب فراگیر و کم رویی در شخصیت ایشان به وجود می آید. به خاطر چنین وضعیت عاطفی - روانی است که فرزندان اول در مقایسه با سایر فرزندان خانواده به توفیقات کم تری در پیشرفت تحصیلی دست می یابند.
مدرسه; تقویت کم رویی یا رشد اجتماعی
مدرسه به عنوان اولین جایگاه رسمی تجربه کودکان می تواند نقش تعیین کننده ای در تقویت کم رویی یا مهارت های اجتماعی آنان ایفا کند. متاسفانه در بعضی مدارس، رفتار انفعالی و آرام و سکوت مضطربانه کودک یا کودکان کم رو و ناتوان به عنوان یک صفت پسندیده و ویژگی رفتاری مطلوب تلقی شده و حتی با تایید و تشویق های بی مورد، تقویت نیز می گردد. جای بسی تعجب و تاسف است که در بسیاری از مدارس، گاهی بالاترین نمره انضباط از آن معلولین اجتماعی، یعنی دانش آموزان کم رو است! این مساله زمانی بیش تر مشاهده می شود که کودک نیز به دلایل عدیده از جمله کمبودهای عاطفی و تعارضات خانوادگی، شدیدا تمایل دارد رفتارش مورد توجه و تایید معلم واقع شود و به طورپی درپی ازطرف وی مورد تشویق قرار گیرد.
روش های درمان کم رویی
پیش از این اشاره شد که کم رویی یک پدیده پیچیده و مرکب ذهنی - روانی، اجتماعی است که به دلایل مختلف در طول دوران رشد به تدریج پدیدار می شود. بنابراین، در بحث درمان نیز باید اذعان داشت که برای کم رویی، یک درمان فوری وجود ندارد.
کم رویی با دارو برطرف نمی شود و اقدامات پزشکی و استفاده از داروهای آرام بخش و تقویت کننده (مولتی ویتامین ها) تاثیر مستقیمی بر درمان کم رویی فرد ندارد. کم رویی اساسا رفتاری اکتسابی و آموخته شده است که برای درمان و برطرف کردن آن باید رفتار نامطلوب حذف گردیده و رفتار تازه و مطلوب اجتماعی در فرد فراگیر شود.
اساس درمان کم رویی، تغییر در حوزه شناختی و تحول در شیوه عملی زندگی و حیات اجتماعی فرد است; تغییر در شیوه تفکر، یافتن نگرش تازه نسبت به خود و محیط اطراف، برخورداری از قدرت انجام واکنش های نو در برابر اطرفیان و تعامل بین فردی، تغییر در باورها و نظام ارزش هایی که کم رویی را تقویت می کند، کاهش اضطراب در فرد کم رو، تقویت انگیزه و افزایش مهارت های اجتماعی و توانایی های تحصیلی، شغلی و حرفه ای، اصلی ترین روش درمان کم رویی است.
ادامه دارد.
پی نوشت ها:
1- وقتی صحبت از وراثت یا ارث می شود. منظور مجموعه صفات یا ویژگی هایی است که از اجداد گذشته توسط والدین و از طریق ژن ها به فرزند انتقال می یابد. نقش ارث (عامل ژنتیکی) با تشکیل نطفه آغاز می شود و تقریبا در همان زمان با فاصله بسیار اندک پایان می پذیرد.
2- معمولا وقتی که تک فرزندها وارد مدرسه می شوند، بیش تر دوست دارند با معلم ارتباط داشته باشند تا با هم سالان خود و اگر از طرف معلم و خانواده هدایت نشوند و ارتباط متعادلی با هم کلاسی های خود پیدا نکنند، به تدریج با مشکل جدی در رشد شخصیت اجتماعی مواجه می شوند.
منابع
1- افروز، غلامعلی، روان شناسی تربیتی کاربردی، انتشارات انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران، 1373.
2- افروز، غلامعلی، روان شناسی کم رویی و روش های درمان، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374.
3- کلارس.ج، راو، مباحث عمده در روان پزشکی، ترجمه جواد وهاب زاده، انتشارات آرش، 1370.
4- ابراهام اچ، مزلو، انگیزش و شخصیت، ترجمه احمد رضوانی، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1372.
مکیدن انگشت در کودکان
ناخن جویدن و مکیدن انگشت جزءاختلالات کلیشه ای است و یکى از عادات رایج دوران کودکى است ، تا سن 7 سالگی شایع است و بعد ازان کاهش می یابد ، در دخترها شایع تراست و علت اصلی آن اضطراب است . این رفتار براى کودکان خردسال کاملاً طبیعى و عادى است، ولى اگر بعد از 6 سالگى باز هم کودک مبادرت به مکیدن انگشت کند، نیاز به درمان و رسیدگى دارد، زیرا موجب به هم ریختگى ردیف دندان ها، فک و آرواره مى شود. پژوهش ها نشان مى دهند حدود 75 درصد کودکان خردسال (تا یک سالگى) مُشت یا انگشتان خود را در دهان مى گذارند و مى مکند. انجام این کار براى این گروه سنى از کودکان آرامش بخش، سرگرم کننده و لذت بخش است. به طور معمول، کودکان زمانى مبادرت به مکیدن انگشت خود مى کنند که یا خسته اند، یا ناراحت اند و یا حوصله شان سر رفته است.
علت مکیدن انگشت
انگشت مکیدن طبیعى ترین پاسخ کودک هنگام رویارویى با فشار روانى، اضطراب و مشکلات هیجانى - امنیتى است. روان شناسان معتقدند براى درمان این رفتار در کودکان زیر 6-5 سال نباید عجله کرد، زیرا بسیارى از این گونه عادت ها به تدریج و با افزایش سن کودک کاهش مى یابند و به کلى از بین مى روند. اما اگر کودک 7 ساله اى نتواند این عادت خود را ترک کند، والدین و اطرافیان او باید درصدد درمان او برآیند، زیرا ترک چنین عاداتى در سال هاى بعد (نوجوانى) بسیار دشوارتر مى شود. در صورتى این عادت را در زمره اختلال بررسى مى کنند که تا سنین 16-12 ادامه داشته باشد. مطالعات نشان مى دهند که در حدود 15 درصد کودکانى که از 5 سالگى به بعد انگشت خود را مى مکند، دچار مشکلات عاطفى - هیجانى ناشى از ورود به مدرسه و دوره پیش دبستانى هستند. بیشتر این کودکان شدیداً به پدر و مادر و اطرافیان شان وابسته و متکى هستند.
زمانى که کودک سعى مى کند رفتار مکیدن انگشت خود را تغییر دهد، والدین و اطرافیان او باید از این تصمیم او استقبال کنند و با حمایت ها و تشویق هاى خود او را کمک و یارى نمایند. حمایت روانى براى کودک امنیت پدید مى آورد و باعث مى شود که کودک در ناملایمات و سختى ها از خود مقاومت بیشترى نشان دهد.
عوارض ناشى از مکیدن انگشت
مکیدن انگشت بعد از 6 سالگى مى تواند مشکلات جدى در زمینه دندان ها، لثه و آرواره به وجود آورد. مک زدن هاى با فشار کودک به شست یا انگشتش در طول روز و شب، موجب جلو آمدگى دندان ها و ناهنجارى هاى استخوان فک او مى شود. دندان هاى ردیف بالا به سمت بیرون کشیده مى شوند و دندان هاى ردیف پائین نیز به سمت داخل دهان کج مى شوند. اما سؤال بسیارى از والدین این است که چگونه مکیدن یک انگشت کوچک مى تواند موجب ناهنجارى شدید آرواره شود؟ علت آن است که استخوان بندى کودک تا قبل از 8 سالگى بسیار نرم و شکل پذیر است. متأسفانه زمانى که کودک به مدت طولانى انگشتش را مى مکد، در شکل ظاهرى آرواره خود تغییر به وجود مى آورد. اگر کودکى نتواند عادت شست مکیدن خود را تا قبل از آن که دندان هاى دائمی ردیف جلویى او در نیامده ترک کند، ممکن است در مدت چند ماه فک و آرواره او آسیب جدى ببیند. علاوه بر آن، مکیدن شست یا انگشت مى تواند موجب نارسایى هاى کلامى (تلفظ اشتباه حرف هاى «ف» و «و»)، اختلال در جویدن، نوک زبانى صحبت کردن، اختلالات گفتارى (مثل لکنت زبان ، مِن مِن کردن و...)، خرخر کردن و باز ماندن دهان کودک شود. از آن جایى که بعد از چند سال مکیدن انگشت ، حالت آرواره و صورت کودک دچار به هم ریختگى مى شود، بر خودپنداره او نیز تأثیرى منفى خواهد داشت.
شیوه هاى درمان
بهترین زمان براى ترک عادات و مشکلات رفتارى کودکان (و از جمله مکیدن انگشت) هنگامى است که خانواده (والدین کودک و اعضاى خانواده) تغییر و تحولى در پیش رو نداشته باشند و در آرامش خاطر به سر برند. مثلاً قصد تغییر منزل، تغییر مهد (یا مدرسه)، تولد نوزاد جدید، مسافرت، متارکه، فوت اقوام و... را نداشته باشند. یکى از ساده ترین روش هاى رفتار درمانى که بیشتر پدر و مادر و مربیان نزدیک کودک مى توانند با استفاده از آن عادت مکیدن شست در کودکشان را کاهش دهند، آن است که ابتدا یک ماه درباره موضوع و علت قطع این عادت با کودک صحبت کنند. سپس نمودارى از پیشرفت کودک تهیه کنند و به وسیله چسباندن عکس هاى عروسکى، ستاره ها و کارت هاى آفرین بر روى آن، روند بهبودى کودک را نشان دهند. خوب است که این نمودار بر روى دیوارى در دسترس کودک قرار گیرد و والدین از خود او براى چسباندن برچسب ها کمک بگیرند. در مرحله بعد، سعى کنند پایان هر هفته پاداش و جایزه اى براى ترک این عادت به کودک بدهند. جایزه مى تواند رفتن به پارک، تماشاى فیلم مورد علاقه کودک، یا بازى کردن با کودک باشد. در نظر داشته باشید ترک عادت در صورتى که کودک با شما همکارى و همراهى نماید، بسیار آسان تر و راحت تر است. شما مى توانید از نظرات کودک در این ضمن استفاده کنید و به او اجازه دهید که برچسب ها، ستاره ها و یا حتى نوع جایزه اش را خودش انتخاب کند. روش دیگرى که براى ترک مکیدن انگشت (شست) به کار مى رود آن است که در طول روز ماده اى تلخ (البته بهداشتى ) به نوک انگشت کودک مى مالند تا کودک از به دهان گذاشتن انگشتش امتناع ورزد، و در طول شب نیز دستکش یا جورابى تمیز به دست هاى کودک مى کنند، تا مانع از این کار کودک شوند.
زمانى که کودک سعى مى کند رفتار مکیدن انگشت خود را تغییر دهد، والدین و اطرافیان او باید از این تصمیم او استقبال کنند و با حمایت ها و تشویق هاى خود او را کمک و یارى نمایند. حمایت روانى براى کودک امنیت پدید مى آورد و باعث مى شود که کودک در ناملایمات و سختى ها از خود مقاومت بیشترى نشان دهد. مثلاً والدین مى توانند با کودک بازى کنند، براى او کتاب بخوانند، با یکدیگر کاردستى بسازند و... . در این زمینه پدر و مادر مى توانند با ذوق و خلاقیت خود فرآیند ترک عادت را براى کودکشان هرچه آسان تر و راحت تر کنند. گروهى از والدین سعى مى کنند با تذکرهاى پى در پى خود این عادت را از سر کودک بیندازند. در حالى که براى حذف عاداتى مثل مکیدن شست باید ابتدا علت اصلى این رفتار را پیدا کرد و آن گاه با از بین بردن آن درصدد بهبودى کودک برآمد. در موارد بسیارى، مکیدن انگشتان ناشى از نیاز کودک به آرامش و امنیت است.
روش های درمان
بدین منظور پدر و مادر و مربیان کودک مى توانند با استفاده از روش هاى زیر به کودک کمک نمایند تا بر این مشکل خود غلبه کند.
- هیچ گاه سعى نکنید براى ترک عادت کودک بر او فشار آورید، زیرا ممکن است موجب تقویت و تشدید عادت در او شود.
- به کودک کمک کنید تا روش هاى مقابله با تنش ها و فشارهاى روانى را یاد بگیرد، مثلاً با شما صحبت کند، به ورزش بپردازد، با دوستش صحبت کند و...
- سعى کنید دست هاى کودک را به نوعى مشغول نگه دارید. ( نقاشى بکشد، کاردستى بسازد، مجسمه هاى سفالى درست کند و....)
- شنیدن داستانى شیرین، ماجرایى افسانه اى و خاطره اى از دوران کودکى، موجب تسلى و آرامش خاطر کودک هنگام خواب مى شود.
- تماس بدنى (مثل نوازش کردن) موجب آرامش، امنیت و آسودگى کودک مى شود و او را از اضطراب و نگرانى رها مى سازد. سعى نکنید با مسخره کردن و شرمنده کردن کودک او را مجبور به ترک عادت کنید، زیرا این گونه رفتارها موجب خودکم بینى و احساس بى ارزشى در کودک مى شود.
- سعى کنید عواملى را که موجب آزار روحى کودک مى شود، از بین ببرید.
- اضطراب و وسواس والدین نسبت به این مسئله در تشدید این مسئله موثر است . لذا باید به آرامش با کودک بر خورد کنید .
- سعی کنید بی تفاوت باشید واز تنبیه و تهدید کودک دست بردارید .
- سعی کنید کودک را از تماشای فیلم ترسناک و اضطراب آور باز دارید .
- شرایطی که کودک در آن بیشتر ناخن می جود بررسی کرده و سعی در تغییرآن داشته باشید .(عوامل پیشایند را بررسی و تغییرا ت لازم را انجا م دهید )
- سعی کنید با ایجاد سرگرمی هایی کودک را سرگرم کنید تا کودک بیکار نماند .
- به کودک اموزش دهید ناخن هایش را خودش کوتاه کند و پاداش بگیرد .
- کودک را تشویق کنید با اب و صابون مرتب دستهایش را بشوید تا از ابتلا به بیماریهای عفونی پیشگیری شود .
- اگر شدید است به تناسب دفعاتی در روز درنظر بگیرید که کودک درروز یک دقیقه انگشت خود را بمکد و به مرور این عمل از اضطراب کودک جدا شود .
- در ارتباط با عواملی که درمدرسه منجر به ناراحتی واضطراب در کودک می شود بررسی لازم صورت گیرد و با معلم کودک هماهنگی شود .
شخصیت وسواسی چیست؟
وسواس یکى از شایع ترین اختلالات و بیمارى ها در جامعه است و متخصصان روان شناسى و روان پزشکان تعاریف گوناگونى را از این بیمارى ارائه داده اند. این بیمارى که حدود 2 تا 3 درصد از جمعیت را گرفتار خود مى کند شامل فکر، احساس یا تصورات عود کننده و مزاحم براى شخص است که در او ایجاد اضطراب مى کند. در نتیجه تعادل فرد به دنبال این بیمارى به هم مى خورد و او در سازگارى با محیط دچار مشکل مى شود. از نظر روانکاوان نیز وسواس یک بیمارى ناخودآگاه است که اختیار و آزادى را از فرد سلب می کند و او را وامى دارد تا رفتارى را برخلاف میل و خواسته اش انجام دهد. اگرچه اکثر بیماران به بیمارگونه بودن رفتارشان آگاهى دارند ولى قادر به رها شدن از آن نیستند.
مطالعات در زمینه این بیمارى نشان مى دهد که وسواس همگام با بلوغ در افراد به تدریج رشد مى کند. اگر در آن ایام شرایط براى درمان مساعد باشد، ممکن است بیمار بهبود نسبى پیدا کند، ولى در غیر این صورت این بیمارى سیر رو به افزایش خواهد داشت. همچنین بسیارى از افراد که دارى شخصیت هاى حساس هستند اذعان مى کنند که در دوره هایى از زندگى این اختلال را تجربه کرده اند.
افراد مبتلا به این اختلال تلاش مى کنند تا از طریق توجه دقیق به موازین، جزئیات ریز، فهرست ها و برنامه ها بر همه امور کنترل داشته باشند. آنها داراى دقت افراطى اند، کارها را تکرار مى کنند، به جزئیات توجه فوق العاده دارند و به طور مکرر اشتباه احتمالى را کنترل مى کنند. آنها نسبت به این حقیقت که اطرافیانشان در برابر تأخیرها و ناراحتى هایى که از این رفتار ناشى مى شود دلخور مى شوند، توجهی ندارند.
علامت اساسى اختلال شخصیت وسواسى- جبرى شامل نظم گرایى، کمال گرایى و کنترل روانى است. افراد مبتلا به این اختلال تلاش مى کنند تا از طریق توجه دقیق به موازین، جزئیات ریز، فهرست ها و برنامه ها بر همه امور کنترل داشته باشند. آنها داراى دقت افراطى اند، کارها را تکرار مى کنند، به جزئیات توجه فوق العاده دارند و به طور مکرر اشتباه احتمالى را کنترل مى کنند. آنها نسبت به این حقیقت که اطرافیانشان در برابر تأخیرها و ناراحتى هایى که از این رفتار ناشى مى شود دلخور مى شوند، توجهی ندارند. مثلاً وقتى چنین افرادى فهرستى از کارهایى را که باید انجام دهند گم مى کنند به جاى این که با کمک گرفتن از حافظه لحظاتى را صرف بازنویسى فهرست آن کارها کنند و به انجام آن کارها بپردازند، زمان زیادى را صرف جست و جوى آن فهرست مى کنند. براى کارها زمان کافى تخصیص نمى دهند و مهمترین کارها براى لحظه آخر گذاشته مى شود. افراد مبتلا به این اختلال به بهانه کنار گذاشتن فعالیت هاى تفریحى، اوقات خود را به طور مفرط وقف کار و بهره ورى مى کنند، ممکن است تمرکز زیادى بر کارهاى روزمره خانگى داشته باشند (مثلاً تمیز کردن مفرط و تکرارى منزل). این افراد در مورد مسائل اخلاقى یا ارزش ها به طور افراطى وظیفه شناس، جدى و انعطاف ناپذیر هستند و ممکن است خود و دیگران را مجبور کنند که در عملکرد از اصول اخلاقى خشک و معیارهاى خیلى سخت پیروى کنند. آنها در مورد اشتباهات خود از خود به طور بى رحمانه انتقاد مى کنند. این افراد گرفتار نظم افراط گونه اى هستند که بر تمام روابطشان سایه مى اندازد، به طورى که حتى قادر به جداشدن از اشیاى فرسوده یا بى ارزش نیستند چون معتقدند شاید در آینده بتوان از آنها استفاده کرد.
بى توجهى به جنبه هاى عاطفى ارتباط آنها را با خانواده دچار مشکل مى کند و در کار و محیط شغلى نیز برایشان مشکلات زیادى را به وجود مى آورد. اگر این اختلال در همان اوایل جوانى که شروع آن است بهبود نیابد در بزرگسالى افسردگى نیز به آن اضافه خواهد شد. البته مانند سایر اختلالات روانى مى توان گفت که در فرد دچار اختلال وسواسى- جبرى این نظم پذیرى و کمال طلبى نه تنها منجر به پیشرفت و رسیدن به هدف نمى شود بلکه در بسیارى از زمینه هاى زندگى باعث افت در عملکرد مى شود. در مورد علل و ریشه هاى این بیمارى اظهار نظرهاى بسیارى شده که وراثت، وضع هوشى، عوامل اجتماعى و خانوادگى از جمله آنان هستند. تحقیقات نشان داده اند که حدود 40 درصد وسواسى ها این بیمارى را از والدین خود به ارث مى برند. همچنین افرادى که از نظر هوشى در حد متوسط و بالاى متوسط هستند، بیشتر درگیر این بیمارى مى شوند. بررسى ها حاکى از آن هستند که والدین کمال جو که فرزندان خود را براساس ضوابط خاصى تربیت مى کنند در وسواسى کردن آنها بسیار مؤثرند.
در شیوه رفتار درمانى با تقویت کردن پاسخ هاى مثبت و حذف پاسخ هاى منفى بیمار، روان درمانگر سعى در کاهش رفتارهاى وسواسى بیمار خواهد داشت البته در صورتى که بیمار نسبت به بیمارگونه بودن رفتارش آگاهى داشته باشد کار درمانگر آسان تر خواهد شد و نتیجه بهترى به دست خواهد آمد. گروه درمانى نیز از جمله دیگر درمان هاى غیردارویى است که در درمان این افراد مى تواند بسیار مفید باشد.
اهمیت وسواس زمانى بیشتر مى شود که فرد در دوران کودکى انواع ناامنى ها را تجربه کرده باشد. از شیر گرفتن کودک به صورت ناگهانى، و تحقیر از جمله عواملى هستند که زمینه را براى انواع ناراحتى هاى عصبى از جمله وسواس فراهم مى کنند.صفات شخصیتى دیده شده در افراد وسواسى از این قبیل است: اضطراب جدایى، مقاومت در برابر تغییر، اهل ریسک نبودن، دودلى، افکار خرافى و دلبستگى زیاد به کار. شیوع این بیمارى در میان زنان بیشتر است.
بسیارى از روان شناسان و روان پزشکان براى درمان این بیماران از دو روشرفتار درمانى و دارو درمانى استفاده مى کنند. در شیوه رفتار درمانى با تقویت کردن پاسخ هاى مثبت و حذف پاسخ هاى منفى بیمار، روان درمانگر سعى در کاهش رفتارهاى وسواسى بیمار خواهد داشت البته در صورتى که بیمار نسبت به بیمارگونه بودن رفتارش آگاهى داشته باشد کار درمانگر آسان تر خواهد شد و نتیجه بهترى به دست خواهد آمد. «گروه درمانى» نیز از جمله دیگر درمان هاى غیردارویى است که در درمان این افراد مى تواند بسیار مفید باشد. در درمان دارویى متخصص روان پزشک براى این بیماران دوزهاى مختلفى از انواع آرام بخش ها را براى رفع علایم اضطراب ، افسردگى و افکار وسواسى تجویز مى کند.
بررسی علل استرس دانش آموزان و راههای درمان آن
پرسشنامه ها
آموزش خانواده
آیین همسرداری
مشاوره اینترنتی
مشاوره مجازی
سخن روز
[عناوین آرشیوشده]
![]() |
![]() |