سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، ریختن خون (قربانی) و غذا دادن به مردم و یاری کردن دادخواهان را دوست دارد . [امام باقر علیه السلام]
کل بازدیدها:----774979---
بازدید امروز: ----57-----
بازدید دیروز: ----66-----
پایگاه اطلاع رسانی مباشر

 

نویسنده: موسی مباشری
پنج شنبه 91/7/13 ساعت 2:22 عصر

سئوال 35

موضوع: ترس ودلهره از مسائل ازدواج

    با عرض سلام و خسته نباشید.من یک ساله که برای ازدواج با پسرعموم رابطه دارم.چند روز پیش زن عموم با مامانم صحبت کرد.و منو خواستگاری کردن.حالا گاهی احساس میکنم شدیدا دوستش دارم و گاهی حس میکنم علاقم داره کم میشه.از این احساساتم میترسم.سریع ناراحت میشم.زود میرنجم.عصبی میشم.میترسم بخاطر این رفتارام ازم زده بشه.کمکم کنید.دوست دارم زودتر نامزد کنیم که رابطه مخفی نداشته باشیم همین موضوع خیلی فکر منو مشغول کرده.من 18 سالمه و امسالو دارم واسه کنکور میخونم اما این موضوع فکر منو درگیر کرده.نمیتونم کاری کنم چون سنمون کمه.من هجده سال و پسرعموم بیست سال داره.کمکم کنید که چه کنم.ممنون

پاسخ مشاور

 خواهر خوبم! مطمئنًا با فردی معتقد با فطرتی پاک و طالب پاکی و نورانیت روبرو هستیم و این صفات خوب شما را می ستاییم. امیدواریم راهنمای خوبی برای شما باشیم.
همانگونه که می دانید، نیازهاى عاطفى و غرایز ایام جوانى، آدمى را به سوى «دوست داشتن و عشق ورزیدن» سوق مى‏دهد که البته این یک امر طبیعى و غریزى است و کمتر مى‏توان راهى براى گریز از آن پیدا کرد. از آنجا که جاذبه بین دو جنس مخالف (زن و مرد) مخصوصا در سنین جوانى بسیار شدید است، آنچه مهم می‌نماید کنترل عقلایى بر احساسات و پرهیز از مخاطراتى است که ممکن است فرد را به گرفتارى‏هاى مختلف روحى و جسمى دچار سازد.
با توجه به این مطلب، قصد شما برای رسیدن به فردی که احساس خوبی نسبت به او پیدا کرده اید امری طبیعی است. به هر حال، هر جوانی دوست دارد با فرد مورد علاقه‌اش ازدواج کند و عمر خود را در کنار او با سعادت و خوشبختی سپری کند. با این حال، لازم است شما خواهر گرامی، به منظور جهت بخشی مثبت به این حس خود، ارزیابی روشنی از شرایط خود داشته باشید تا برخورد واقع بینانه ای با آن، در جهت امر بسیار مقدس و ارزشمند ازدواج داشته باشید. از این رو، توجه شما را به نکات زیر جلب می‌کنیم:

   ازدواج یکی از مسائل مهم زندگی هر انسانی است زیرا در همه ابعاد زندگی تأثیر دارد و ازدواج موفق می‌تواند باعث پیشرفت انسان در زمینه های مختلف شود کما اینکه اگر ازدواج ناموفق باشد مشکلات زیادی را برای انسان به وجود می آورد و مانع رشد و ترقی می شود. بنابراین باید با این امر مهم سنجیده برخورد کرد و از هر گونه شتابزدگی، یک جانبه گرایی، ظاهربینی و سطحی نگری اجتناب کرد. علاقه پیدا کردن به شخصی خاص از جنس مخالف، پیش از آن که انسان همه جوانب امر را سنجیده باشد کاری کاملا اشتباه است، زیرا، اولا به دلیل شدت این علاقه، در بسیاری از مواقع، انسان نمی‌تواند خود را کنترل کند و به سوی گناه کشیده می‌شود؛ ثانیا، این علاقه‌های شدید فشار شدیدی به فرد وارد می‌کند به گونه‌ای که توان انجام هر کاری مثل درس خواندن، کار کردن و ... را از او می‌گیرد و از این جهت به او ضربه شدیدی وارد می‌کند و سعادت آینده او را به خطر می‌اندازد (نمی دانیم آسیبی که شما را می آزارد تا چه حد است اما حداقل همین درگیری فکری و روانی مثال مناسبی برای این عوارض است). ثالثا، علاقه شدید و عشق کور و بدون شناخت صحیح به یکدیگر در دوران جوانی که برخاسته از غلیان غریزه جنسی است و هیچ‌گونه پختگی و اندیشه‌ورزی در آن وجود ندارد، قدرت انتخاب صحیح را از انسان می‌گیرد. و به فرموده امام علی علیه السلام «حب الشیء یعمی و یصم» یعنی دوست داشتن چیزی باعث کور و کر شدن انسان می شود و انسان نمی‌تواند محاسن و معایب آن را ببیند، زیرا عاشق، معشوق را زیبا می‌بیند و نمی‌تواند غیر از زیبایی چیز دیگری ببیند. بنابراین بهتر است از این گونه تمایلات عاشقانه قبل از ازدواج حتی در صورت رعایت موازین شرعی، اجتناب کنید.

   گفته اید چند روز پیش زن عموی شما، با مادرتان صحبت کرده و از شما خواستگاری کرده است. به نظر می رسد که این خواستگاری در واقع غیر رسمی و در حد یک صحبت معمولی است و ظاهرا هنوز خانواده شما جواب روشنی به آنها نداده اند. در حال حاضر توصیه می کنیم با دقت و بدور از احساسات و هیجانات ویژگیهای پسر عمویتان را با ملاکهای یک همسر مناسب بسنجید و ببینید تا چه حد دارای این ملاکهاست( در صورت تمایل می توانید این ملاکها را در مکاتبات بعدی از ما بخواهید). چنانچه وی حداقل 60 تا 70 درصد ملاکهای یک همسر مناسب را داراست و می بینید که می تواند همسر مناسبی برای شما باشد از او بخواهید هر چه زودتر به اتفاق خانواده رسما به خواستگاری شما بیاید.

 اما از آنجا که تا زمانی که صیغه عقد شرعی بین شما و ایشان، اجرا نشده باشد بر یکدیگر محرم نیستید و حکم سایر نامحرمان را دارید و لذا هرگونه گفتگوی تحریک آمیز و تماس جنسی و بدنی حرام است اگر چه با رضایت خودتان باشد و بدانید که صد در صد با همدیگر ازدواج خواهید کرد؛ توصیه می کنیم فاصله بین خواستگاری رسمی و عقد ازدواج را تا حد ممکن کوتاه کنید.
همچنین تا قبل از اجرای صیغه عقد ازدواج، در برخورد و گفتگو با ایشان، هنجارهای شرعی زیر رعایت کنید:

1ـ از گفتگوهای تحریک کننده پرهیز شود.
2ـ از نگاه‏های آلوده و شهوانی خودداری شود.
3ـ حجاب شرعی رعایت شود.
4ـ در گفتگوها قصد تلذّذ و ریبه در کار نباشد.
5ـ دو نفر نامحرم در محیط بسته، تنها نمانند.
با توجه به موارد بالا خود شما هم اذعان دارید که چنانچه دو طرف بخواهند حدود شرعی را رعایت کنند نه تنها از روابط خود با یکدیگر لذتی نمی برند بلکه این روابط در دوران نامزدی موجب فشار روانی بر آنان می شود از اینرو بهتر است دختر و پسر در اولین فرصت نسبت به جاری کردن صیغه عقد اقدام کنند و بدون دلیل آن را به تاخیر نیندازند. سن شما برای ازدواج مناسب است و اگر هر دوی شما به بلوغ عقلی و اجتماعی کافی رسیده باشید دلیلی برای به تاخیر انداختن ازدواجتان وجود ندارد. بنابراین مجددا تاکید می کنیم در صورتی که پسر عمویتان رسما به خواستگاری شما آمد هر چه زودتر عقد کنید تا هم از فشار روانی روابط مخفیانه و حرام رهایی پیدا کنید و هم با خیال راحت تر به درسهایتان برسید.
چنانچه وی از لحاظ مالی شرایط برگزاری مراسم جشن را ندارد به یک مراسم ساده خانوادگی اکتفا کنید و برگزاری مراسمات مفصل تر را به آینده موکول کنید.
و توصیه نهایی اینکه حتما قبل از ازدواج به یک مشاور مجرب و متعهد خانواده، (به طور حضوری) مراجعه کنید و پس از ازدواج هم تلاش کنید با بالا بردن آگاهی هایتان زندگی شاد و موفقی بسازید.

 


    محل درج سئوال از مشاور -------(پاسخ سئوال پس از یک هفته روی سایت قرار می گیرد) ( )
نویسنده: موسی مباشری
سه شنبه 91/7/4 ساعت 4:55 عصر

 سئوال 34

موضوع : ترس یک دختر از ازدواج

   سلام مادری هستم 42 ساله دارای دو دختر که فرزند بزرگ من 22 و دختر کوچک من 18ساله و هردو دانشجو برای دختر بزرگ من موقعیتهای خوبی برای ازدواج پیش آمده ولی او از ازدواج می ترسد و حتی حاظر نیست که آنها را حظورا" ملاقات کند  حالا از شما راهنمای می خواهم.

پاسخ مشاور

 ترس از ازدواج از مسائل عمده  و پیچیده ای است که ذهن اغلب جوان ها را به خود مشغول کرده است. تا جایی که این مسئله در بسیاری از موارد باعث سخت گیری های زیادی در زمینه ی ازدواج شده و منجر به بروز مشکلاتی از جمله بالا رفتن سن ازدواج گشته است  .

اما آیا این ترس تا چه حد لازم و ضروی است؟ و چگونه می توان بر این ترس غلبه کرد؟  

برای پاسخ گویی به این سؤالات ابتدا باید دلایل ترس از ازدواج را بررسی کنیم  .

مگر نه این که ازدواج سنت پیامبر اکرم (ص) است؟ مگر نه این که این امر از فرائض دینی و یکی از پسندیده ترین و مؤکد ترین اعمال نزد خداوند است؟ مگر ازدواج کامل کننده ی دین نیست؟ پس چرا از ازدواج می ترسیم؟  !

عواملی که منجر به ترس از این امر مقدس می شوند را می توان به شرح زیر بیان کرد  :

  - مشکلات و موانعی که بر سر راه ازدواج قرار دارند  .

  - ترس از سرنوشت سازترین تصمیم زندگی  . 

- بیش از حد مشغول کار یا تحصیل بودن.

- به دنبال موقعیت بهتری بودن.

- وابستگی شدید به خانواده وترس از جدایی از آنها

علاوه بر اینها گرایش به جامعه‌گریزی، تنوع‌طلبی جوانان، مسئولیت‌گریزی، ترس از طلاق و شکست در زندگی آینده، ترس از خیانت همسر، رواج مردسالاری و زن‌سالاری و رقابت بین آنها، مهمترین دلایل اجتماعی هستند که تمایل جوانان را به ازدواج کاهش می‌دهند. 

عمده ترین دلیل برای ترس از ازدواج ، ترس از تصمیم گیری و انتخاب شریک زندگی است. انتخاب کسی که تا آخر عمر با ماست و می خواهیم بقیه ی زندگی مان را با وی تقسیم کنیم  .

خاستگاه مورد اول بیش از هر چیز رسم و رسومات دست و پاگیر و بدعت هایی می باشد که بر سر راه جوان ها قرار گرفته است. ترس از برآورده کردن توقعات خانوده و اطرافیان، تأمین مبالغ هنگفت برای جشن عروسی، تهیه ی مسکن، فراهم کردن جهیزیه های آنچنانی و... از جمله مواردی است که قدم ها را در راه ازدواج سست می کند  .

البته نگرانی برای این موارد تا حدی منطقی است؛ چرا که نمی توان لزوم تأمین احتیاجات و ملزومات یک زندگی معمولی را انکار نمود. اما تا جایی این ترس را منطقی و معقول می دانیم که توقعات نیز معقول باشند  .

راه حل این مشکل خود بحثی جداگانه می طلبد ، این که چگونه این بدعت ها را از میان برداریم تا راه ازدواج اندکی هموارتر گردد؟ 

اما عمده ترین دلیل برای ترس از ازدواج ، ترس از تصمیم گیری و انتخاب شریک زندگی است. انتخاب کسی که تا آخر عمر با ماست و می خواهیم بقیه ی زندگی مان را با وی تقسیم کنیم. در واقع ازدواج تصمیمی است برای باقی مانده ی عمرمان. پس بدیهی است که برای چنین انتخابی سرنوشت ساز، ترس و اضطراب به ما روی می آورد  .

اغلب جوان ها به این می اندیشند که اگر ازدواج کنند ممکن است پشیمان شوند ، می ترسند از این که شاید درباره ی طرف مقابل قضاوت اشتباه کرده باشند و تصمیمی بگیرند که آینده شان را تباه کند ، این که ممکن است انتخابشان احساسی باشد و با گذر زمان متوجه اشتباهشان شوند ، و این که شاید عدم تفاهم و اختلاف سلیقه برایشان مشکل ساز گردد. اکثراً از این مسئله در هراسند که شاید طرف مقابل آن کسی نباشد که می خواهند ، و یا می ترسند خودشان نتوانند به خوبی از پس وظائف همسرداری برآیند. حتی بعضی اندکی گام را فراتر نهاده و به بررسی تمام مسائل زندگی آینده می پردازند ، از جمله تربیت صحیح فرزندان، تأمین آینده ی آن ها و... و گاه افراط در این مورد باعث می شود برای قدم گذاشتن در این راه دچار تردید گردند  .

دربسیاری موارد ترس از ازدواج تنها به انتخاب صحیح ِ یک فرد محدود نمی شود ، گاه افراد از این مسئله در هراسند که ممکن است نتوانند رابطه ی مناسبی با خانوده ی همسر خود برقرار کنند. چرا که ازدواج تنها پیوند دو نفر نیست، بلکه دو خانواده را به هم نسبت می دهد.از دیگر دلایل اضطراب برای تصمیم گیری، ترس از عدم تحقق وعده های طرف مقابل می باشد ، یعنی قول و قرارهایی که ممکن است پس از ازدواج به آن ها عمل نشود. زیرا در خیلی از موارد ، دختر و پسر به ظاهر بر سر موضوعی به تفاهم می رسند ، اما وارد زندگی که می شوند قضیه صورت دیگری پیدا می کند و باعث ایجاد اختلاف می شود. دلیل این عدم تفاهم هم یا به این خاطر است که گاه دختر و پسر خیلی سطحی به یک موضوع فکر می کنند ، ولی در زندگی حقیقی به مشکلاتی برمی خورند که پیش بینی نکرده بودند ، و یا به این دلیل است که در برخوردهای اول اغلب سعی دارند خود را فردی شایسته و مطلوب نشان دهند و بدین منظور گاه وعده هایی به طرف مقابل می دهند که خلاف تفکرات و امیال و اعتقاداتشان است.در واقع ترس از عدم شناخت کامل طرف مقابل احساسی است که به سراغ اغلب افراد می آید و باعث می شود در تصمیم گری دچار تردید شونداما تا چه حد باید به این ترس بها داد؟بدیهی است که افراط در بها دادن به چنین ترسی می تواند مشکل ساز باشد. به خصوص با بالا رفتن سن و دور شدن از هیجانات نوجوانی، فرد بیش از پیش به زندگی و حقایق آن فکر می کند و اگر در این زمینه دچار افراط شود ، همین تفکر زیاد باعث می شود آن شخص دچار وسواس در انتخاب گردد  .اما اگر این ترس کنترل شود ، می تواند مفید هم باشد. زیرا این احساس باعث می شود در شناخت طرف مقابل بیشتر دقت کرده و تصمیمی سطحی و غیرمنطقی نگیریم.برای غلبه بر این احساس، باید در درجه ی اول به خدا توکل کرد و از او کمک خواست، و در کنار آن با فکر و صحبت و تحقیق درخصوص طرف مقابل سعی در گرفتن تصمیمی منطقی نمود.در هر صورت انتخاب سخت است، تصمیم گیری برای ادامه ی زندگی دلهره آور است، غلبه بر تردیدها بسیار مشکل می باشد...لیکن تفکر و تحقیق و صحبت کردن و به بحث گذاشتن عادات و اخلاق و سلایق و اعتقادات طرفین، و در کنار آن شناخت متقابل خانواده ها، باعث می شود تا حد زیادی بتوانیم این تردیدها را در خود از بین برده و به شناختی کامل تر نائل آییم تا درنهایت به تصمیمی درست تر نزدیک شویم.

پیشنهادات:

-        با فرزندتان در مورد ازدواج وفواید آن صحبت کنید

-        کتابهای مربوط به ازدواج ومسائل پیش از از ازدواج را برای او تهیه تا مطالعه نماید

-        از او بخواهید که به خدا توکل کند وازخدا کمک بخواهد تا همسری شایسته بدست آورد

-        بهتر است او با یک مشاور صحبت کند.


    محل درج سئوال از مشاور -------(پاسخ سئوال پس از یک هفته روی سایت قرار می گیرد) ( )
نویسنده: موسی مباشری
دوشنبه 91/7/3 ساعت 9:58 عصر

سئوال33

موضوع:درگیری یک پسر ودختر در طول زمان نامزدی

 سلام.من 25 سالمه و یک ساله با پسر عموم نامزد شدم که اونم 25 سالشه اما طی این یک سال همش داریم تو جنگ و دعوا بسر میبریم.منم زود عصبی میشم.اوایل زیاد همو میدیدیم بعد گفتیم کمتر همو ببینیم اما بدتر شده.جوری که هفته پیش دست روم بلند کرد.همش حرف خانوادشو گوش میده.اونا هم خیر مارو نمیخوان نه کمک مالی میکنن نه معنوی.میخواستیم وام بگیریم واسه شروع زندگیمون نذاشتن حالا یک سال بدون پس انداز باید بهردری بزنیم.تورو خدا کمکم کنید تا ازین وضعیت راحت شم.

پاسخ مشاور

        نکته مهم اینست که فقط شما نیستید که با چنین مسأله­ای در دوران عقد خود مواجهید. بسیاری از هم سن و سالان شما نیز وجود داشته­اند که با شرایط مشابه مواجه بوده ولی توانستند با درایت، چنین مسأله­ای را به درستی حل نمایند.برای این کار همانطور که خود می دانید شایسته است ابتدا با واقع نگری و به دور از هر گونه مسائل جانبی ، مسأله اصلی خود را شناسایی نموده و توان خود را برای حل آن تجمیع نمایید. یکى از مشکلات اساسى افراد نوجوان و جوان این است که در ارزیابی­های خود از مسایلی که با آن مواجهند معمولاً دچار نوعى افراط یا تفریط اند, لذا با گذشت زمان دچار ناامیدى و سرخوردگى مى‏شوند؛ بنابراین، یکى از رمزهاى موفقیت شما در هر امری واقع نگرى خواهد بود.واقعیت اینست که اینگونه رفتارها و برخوردها در ابتدای زندگی بسیاری از افراد صورت می گیرد و شما اولین و آخرین نفر نیستید ونکته مهم این است که نباید این رفتارها را به حساب همسرتان بگذارید و رابطه خود را با او سرد نمایید مطمئن باشید او از این وضعیت راضی نیست و در غیاب شما با خانوداه خود صحبت می کند.در مورد شروع زندگی هم نگران نباشید زیرا شما بعنوان یک زن باید به همسرتان تکیه نمایید و مطمئن باشید او توانایی اداره این زنگدی را دارد و با کلمات خود این توانایی را در او تقویت نمایید.
پرسشگر گرامی زمانی که شما توانستید موقعیت طرف مقابل خود را بشناسید بجای دفاع و موضع گیری بهتر است به مدیریت انها بپردازید.شما هر چقدر ابراز علاقه و محبت را به همسرتان بیشتر نمایید در این مدیریت موفق تر هستی زیرا همه والدین نسبت به فرزند خود حساس هستند و اگر احساس کند که یک نفر به فرزند آنها علاقه دارد و احترام و محبت را به فرزندشان می کند انها هم در مقابل این محبت را تلافی می کند اما به این نکته توجه نمایید که واقعا ابراز علاقه نمایید و نه برای اینکه آنها تلافی نمایند.در کنار این مطلب توجه داشته باشید که دوره نامزدی از زیبا ترین لحظات شماست و اجازه ندهید با این مسایل به سختی برایتان بگذرد. در ادامه به برخی از فواید این دوره و کارهایی که می توانید انجام دهید اشاره نماییم.

فواید دوران عقد

1. شناخت بهتر و عمیق تر زوجین همراه با تفاهم برای ورود به زندگی مشترک 2. فرصت تجدید نظر در صورت عدم تفاهم جدی و جدایی 3. قطع تدریجی ارتباط عاطفی دختر و پسر با خانواده 4. کسب مهارت های زندگی مشترک برای دختر و پسر 5. آمادگی تدریجی برای پذیرش بار مسئولیت 6. آمادگی والدین دختر برای تهیه جهیزیه و آمادگی پسر برای فراهم آوردن مقدمات ازدواج و ... . به نظر می آید در این دوره چندین کار شما باید انجام دهید تا هم لذت کافی در این دوره ببرید و دچار روزمره گی نشوید و هم آمادگی های لازم را برای ادامه زندگی پیدا کنید.
1- افزایش شناخت نسبت به یکدیگر، برای تفاهم بیشتر:
هر چند دختر و پسر، در مرحله ی گزینش ، باید شناخت کافی نسبت به هم پیدا کرده باشند اما علاوه بر آن شناخت ، باید در دوران نامزدی ، آشنایی ملموس تر و محسوس تر و بیشتری از یکدیگر پیدا کنند و با روحیات و اخلاق و دیدگاه های هم بیشتر آشنا شوند. در حقیقت ، این آشنایی و شناخت در دوران نامزدی ، تکمیل کننده ی شناخت مرحله ی گزینشی است، آن گاه در پرتو این آشنایی نزدیک و کامل ، خود را برای تفاهم و سازگاری در زندگی مشترک ، آماده می کنند. آن شناخت ، برای«انتخاب » بود و این شناخت ، برای « تفاهم و سازگاری».
2- اصلاح و تربیت:
اگر کسی صفت و خصوصیتی را در نامزدش مشاهده کند که مورد پسندش نباشد و بخواهد آن را برطرف و یا اصلاح کند ، یا صفت و حالتی را در او ایجاد کند، بهترین دوران برای این « اصلاح و تغییر و تربیت »، دوران نامزدی است. چون هنوز روابطشان عادی نشده و نسبت به هم احترام و محبت خاصی قائلند . در نتیجه پذیرششان از همدیگر بیشتر است و زمینه ی تحول و تغییر و اصلاح ، مساعدتر. ( اما نباید از یاد برد که نمی توان فردی را که سال ها به شیوه و عادت خاصی خو گرفته ، اساساً و به طور کلی تغییر داد و متحول کرد؛ بنابراین ، منظور اصلاح و تغییر در اصول بنیادین فرد نیست)
3- افزایش محبت:
از شرط های اصلی سعادت در زندگی زناشویی ،« محبت » است و زمینه ی آن باید قبل از عقد فراهم شده باشد. اما دوران نامزدی ، بهترین فرصت برای افزایش و تحکیم محبت است. رفتار و گفتار و تمام اعمال نامزدها، در افزایش محبت و یا کاهش آن ، مؤثر است. بنابراین ، دختر و پسر باید کاملاً مواظب اعمال خود باشند و از هر عمل پسندیده ای که باعث افزایش محبت می شود، کوتاهی نکنند و از کارهایی که موجب دلسردی و کاهش محبت می شود، اجتناب کنند.
4- بها دادن به احساسات و عواطف یکدیگر:
نامزدها باید مواظب عواطف و احساسات یکدیگرباشند و به آن بها و جواب مناسب دهند. بعضی از نامزدها، به عواطف و احساسات لطیف نامزدشان ، بهای لازم را نمی دهند و به او «بی اعتنایی» می کنند و خیال می کنند این کارشان باعث عزیزتر شدنشان می شود! حال آنکه کاملاً برعکس است و چنین رفتاری باعث جریحه دار شدن عواطف نامزدشان می شود و در نتیجه کینه ی او را به دل می گیرد و ممکن است لطمه های سنگینی به زندگی شان بزند.
خاطرات دوران نامزدی معمولاً تا آخر عمر در ذهن می ماند و در زندگی آینده تأثیر دارد ( چه خاطرات شیرین و چه تلخ ). بنابراین ، رفتار نامزدها باید کاملاً حساب شده باشد و از اعمالی که به غرور و شخصیت یکدیگر لطمه می زند، اجتناب گردد. بی اعتنایی و سرسنگینی و تکبر در مقابل نامزد، لطمه های سنگینی به عواطف و شخصیت او می زند.
متأسفانه فراوان مشاهده می شود که پسران جوان از بی اعتنایی و سرسنگینی نامزدشان گله و درد دل دارند و
مثلاً می گویند :« هدیه ای برای نامزدم گرفتم و با هزار امید و آرزو به دیدارش رفتم ، اما او بی اعتنایی و بی احترامی کرد و مرا تحویل نگرفت و با دلی شکسته و پر خون از منزلشان بیرون آمدم...» دختران متدین و با عفت بدانند که این کارها، لازمه ی تدین و عفت نیست ، معنا ندارد که دختر، در مقابل نامزدش که به او محرم است و در حقیقت شوهر اوست ، خود را مخفی کند و به او بی اعتنایی نماید ! بله، این را قبول داریم که : دختران عفیف و با حیا در اوایل دوران نامزدی ، خجالت می کشند و نمی توانند با نامزدشان رفتاری خیلی صمیمی و محبت آمیز داشته باشند؛ پسران هم باید رعایت حال آنان را بکنند؛ اما این حالت و خجالت باید به زودی برطرف گردد و رابطه شان صمیمی و پر محبت ، و در عین حال همراه با احترام متقابل باشد .
5- هدیه دادن:
« هدیه » در جلب دل ها و افزایش محبت ها ، نقش عجیبی دارد. بر نامزدها لازم است که از این نکته ی زیبا و مهم غفلت نکنند. لازم نیست که هدیه ، گران قیمت باشد، بلکه لازم است زیبا و مورد علاقه ی طرف باشد و مهمتر آن که : « با ظرافت داده شود!». هدیه دادن ، ظرافت و سلیقه ی خاصی را می طلبد! این هم فراموش نشود که : هدیه دادن باید از دو طرف باشد، نه این که فقط پسر به دختر هدیه بدهد . البته پسر باید بیشتربدهد!
6- نامه نگاری های محبت آمیز:
نوشتن نامه های پر محبت و با صفا ، تأثیر نکویی در افزایش محبت و استحکام رابطه ی بین نامزدها دارد. حتی اگر دو نامزد به هم نزدیک باشند و همیشه یکدیگر را ببینند، باز هم نوشتن نامه تأثیر خود را دارد. نامزدها می توانند نامه ها را بنویسند و پس از ملاقات و هنگام جدا شدن از هم ، نامه ها را به یکدیگر بدهند. البته هرگاه مسافرتی پیش آمد و از هم دور شدند ، نامه ها باید بیشتر و مفصل تر شود.
7- ملاقات های صمیمانه:
دو نامزد باید در این دوران شیرین و به یاد ماندنی ، دیدارهای دوستانه داشته باشند. این ملاقات ها ، امید و شور و علاقه را درهر دو تقویت می کند. این کار نه تنها خلاف عفت نیست ، بلکه باعث تقویت عفت در هر دو می شود. در این ملاقات ها ، با یکدیگر صحبت های محبت آمیز داشته باشند و به هم عشق و علاقه و محبت نشان دهند و درباره ی زندگی آینده شان گفت و گو کنند ؛ به هم دل گرمی و امید بدهند و باهم به گردش و تفریح و مسافرت بروند.
براى مطالعه بیشتر به کتابهای زیر مراجعه کنید: 1- همسردارى، ابراهیم امینى 2- بهشت خانواده، مصطفوى 3- بهداشت ازدواج، مصطفوى 4- خوش زیستن در زندگى، اندره مورا 5- ازدواج مکتب انسان‏ساز، شهید دکتر پاک‏نژاد.6-روابط صمیمی و عاشقانه با همسر.احمد عشقی


    محل درج سئوال از مشاور -------(پاسخ سئوال پس از یک هفته روی سایت قرار می گیرد) ( )
نویسنده: موسی مباشری
دوشنبه 91/7/3 ساعت 3:1 عصر

سئوال32

موضوع : مخالفت مادر با ازدواج دختر

    سلام,من دختری 22ساله و دانشجو هستم من تو ی خانواده تحصیل کرده بزرگ شدم 6ساله با پسری دوست هستم دیپلمه و تو یه مغازه کار میکنه خانوادم با ازدواج ما مخالفت میکنن چون تحصیلات نداره و... ولی من خیلی دوسش دارم نمیدونم باید چیکار کنم,مادر من خیلی سختگیره و همش کنترولم میکنه همش مواظبمه از این وضع خسته شدم احساس میکنم ی زندانیم دارم دیونه میشم لطفا راهنماییم کنید من باید چیکار کنم

پاسخ مشاور

   خواهر گرامی از شرایط بسیار مهم ازدواج هم کفو بودن زوجین است مادر شما مخالف ازدواج شما نیست او در واقع نگران شماست شماهم باید در ازدواج به معیارهای مهم در انتخاب همسر توجه داشته باشید در زیر توضیحاتی در این ارتباط ارائه می شود دقت کنید اگر فرد مورد نظر آن معیارها را دارد بهتر است به بگوئید با خانواده اش رسما به خواستگاری شما بیایند ودر مورد آن با پدر ومادر خود صحبت کنید در غیر اینصورت رابطه تان را قطع کنید که دچار مشکلات دیگر نشوید. کفو در لغت به معناى شبیه و مانند است، در مسئله ازدواج تا حدّى باید از نظر ظاهر و باطن بین دختر و پسر شباهت وجود داشته باشد.کفو بودن به معنی مثل و شبیه هم بودن نیست بلکه به معنی متناسب بودن استکه ممکن است گاهی این تناسب در شبیه بودن باشد یا گاهی در هم جهت بودن ویا گاهی نیز در مکمل بودن نهفته باشد. مهمترین موضوع در کفویت، ایمان است. در احادیث داریم مؤمن کفو مؤمن است درمسئله ازدواج باید به دو منظر توجه داشته باشیم یکی توجه به وضع موجودودیگری توجه به چیزی که آرزویش را داریم یا بعبارت دیگر باید فقط ایمان برای ما مطرح باشد باید ببینیم چقدر در امور زندگی ایمان را در رأس کارهایمان قرار می دهیم. بی گمان از مهم ترین عوامل پیوند پایدار و ازدواج موفق و زندگی آرام، هم شأن بودن زن و مرد است. اسلام به هم شأن بودن زوجین در امر خطیر ازدواج تأکید فراوان کرده و با واژه «کفو» از آن یاد کرده است؛مسئله هم کفو بودن در لسان امروزی مردم برابری از جهت خانواده و فرهنگ و تمکن مالی و علمی است اما در روایات ما همکفو بودن تنها در ایمان است !

رسول اکرم(ص) فرمود:

اَنْکِحُوا الاَْکْفاءَ وَ انْکِحُوا مِنْهُمْ وَ اخْتارُوا لِنُطَفِکُمْ.زمینه ازدواج هم کفوها را فراهم کنید، و با هم کفو ازدواج کنید و آنان را براى بوجود آمدن فرزندان شایسته به عقد خود درآورید.
البته بر خانواده ها لازم است در مسئله هم کفو بودن، سختگیرى نکنند، وقتى پسر و دختر از نظر اعتقاد و اخلاق و عمل اسلامى، و از نظر قیافه و هیکل ظاهر نزدیک به هم باشند، این دو از نظر شرع مقدس هم کفو و شبیه و همانند یکدیگرند، و در ازدواج آنان رحمت و برکت حق تجلّى خواهد کرد.پس
اساسی ترین شرط در انتخاب همسر هم کفو بودن است. این هم کفو بودن در تمام ابعاد وجودی و شخصیتی فرد باید وجود داشته باشد. هرچه هم کفو بودن بیشتر باشد و گستره بیشتری از ابعاد وجودی دو نفر با هم هماهنگتر , همانندتر و همسنختر باشد زندگی بهتر و با محبت تری نسبت به هم خواهند داشت چراکه ریشه محبت هم همسنخ بودن است.

هم کفو بودن در تمام ابعاد وجودی و شخصیتی فرد به معنی همانند بودن در ابعاد "بدنی و جسمانی" , "فکری و اندیشه ای" و "روحی و شخصیتی و اخلاقی" می باشد. یعنی هرچه یک زوج در این سه بعد به هم شبیه تر باشند زندگی با محبت تر و بهتری خواهند داشت.

از مهمترین موضوعات در بعد "بدنی و جسمانی" عبارت است از قد و جثه , شدت زیبایی , کشش فکری و تیز هوشی , سلامت بدنی و مزاجِ گرم , سرد و متعادل.

از مهمترین موضوعات در بعد "فکری و اندیشه ای" عبارت از این است که دید و نگرش فرد به جهان و انسان چگونه است. آیا تفکر او تفکر مذهبی است یا غیر مذهبی. بایدها و نبایدها از نظر او چه چیزهایی هستند و کلیه اموری که چارچوب اندیشه و تفکر فرد را تشکیل می دهد.

از مهمترین موضوعات در بعد "روحی و شخصیتی و اخلاقی" عبارت است از خصوصیات اخلاقی و شخصیتی فرد و اینکه فرد به چه چیزهایی حساسیت دارد و چه چیزهایی او را تحت تأثیر قرار می دهد.

هنگام صحبت دو جوان برای انتخاب همدیگر جهت زندگی مشترک باید از آنچه که هستند بگویند نه فقط از آرزوهایشان و آنچه که می خواهند باشند بگویند و لازمه این هم این است که ابتدا باید خود را شناخته و به خصوصیات خود آگاه باشند و باید به آن چه که نسبت به  آنها حساسند و در چارچوب شخصیتی خود برایشان مهم است شناخت پیدا کرده و آنها را با طرف مقابل خود در میان بگذارند و تا می توانند در مورد نقاط مشترک و غیر مشترک موجود در وجود خود صحبت کنند و در آخر در تنهایی خود ارزیابی نمایند که با توجه به خصوصیات مهم برای ایشان و وزن و اهمیت هر خصوصیت آیا وزن نقاط مشترکشان بیشتر است یا نقاط غیر مشترکشان. اگر وزن نقاط مشترکشان بیشتر از هفتاد درصد باشد ایندو زندگی خوبی خواهند داشت به شرطی که مقداری هم چشم پوشی نسبت به محل اختلاف خود داشته باشند و اگر کمتر از هفتاد درصد باشد در زندگی با دست انداز مواجه خواهند شد و اگر کمتر از پنجاه درصد باشد اساساً ازدواج ایندو به صلاح نخواهد بود.

برای اینکه فرد بداند که آیا طرف مقابلش دربرابر سوالات او توضیح درست می دهد یا نه باید دلایل جوابهایش را از او بپرسد و جوابهای او را ریشه یابی کند بعلاوه باید به حرفهای طرف مقابل اکتفا نکند و از مسائلی که پیش می آید یا تحقیقاتی که انجام می دهند واقعیات حرفهای او را محک بزند و از کسانیکه طرف مقابل را می شناسد و خیر خواه آندو هست تحقیق کند و به دقت با این افراد مشورت نماید. و پیش از به عقد هم در آمدن خوب چشمهایشان را باز کنند و بعد از انتخاب هم به عقد هم در آمدن از خطاهای هم چشم پوشی نمایند.

با توجه به این مطالب مجدداً تکرار می گردد که برای تشخیص زوج مشترک اول چیزی که بسیار مهم و ضروری است شناخت واقعی فرد نسبت به خودش می باشدکه در غیر این صورت نمی تواند زوج همتراز خود را انتخاب کند.

چنانچه فرد نمی تواند خود را بشناسد یا قدرت شناخت طرف مقابل خود را ندارد بایستی کسی را پیدا کند که این قابلیت را دارد و خیر خواه اوست و از او بخواهد که در مراحل شناخت و تصمیم برای ازدواج با طرف مقابل به هر مقدار که قابلیت کمک کردن هست به او کمک کند.

 


    محل درج سئوال از مشاور -------(پاسخ سئوال پس از یک هفته روی سایت قرار می گیرد) ( )
نویسنده: موسی مباشری
یکشنبه 91/7/2 ساعت 4:35 عصر

سئوال 31

موضوع : بداخلاقی،لجبازی ، متنفراز دیگران وخجالتی بودن یک دختر

      سلام .من از بداخلاقی دیگه خسته شدم دختری 24 ساله هستم که از همه متنفرم احساس خوبی ندارم از کسی و خیلی عصبی و بد اخلاق هستم بیشتر در محیط خانه چون بیرون از خانه خجالتی هستم زبانم واسه خانه است ؟چه کنم که تنها موندم و از جهنم میترسم یه راهنمایی بکنید که بتونم انجام بدم و من به شدت لجباز هم هستم ایا امیدی هست؟

پاسخ مشاور

     باید دانست که بداخلاقی مرضی  غیرقابل درمان نیست،و اگر اخلاق تغییرپذیر نبود سفارشها و اندرزها و تربیتها باطل بود. امیرالمؤمنین در سفارشاتش به یکی از اصحاب فرمودند: اخلاقت را نیکو ساز. پس با این حدیث میتوان متوجه شد که اخلاق قابل تغییر است.

به علاوه چگونه ممکن است خلق و خوی بعضی از حیوانات وحشی به وسیله تعلیم و تربیت عوض شود و آنها را به حیوانات اهلی تبدیل کرد، اما خود انسان که دارای عقل و شعور است تربیت نپذیرد و نتواند اخلاق بد خویش را به حسن خلق تبدیل کند.

برخی راههای درمان بداخلاقی این چنین است:

1ـ یادآوری مفاسد دنیوی: کسی که بداخلاق است اگر کمی به اطرافش توجه کند می‌بیند که افراد جامعه از او گریزان هستند و نمی‌تواند با دیگران رابطه خوبی برقرار کند و معمولاً تنها است و یا افراد جامعه به خاطر خلق بد او از او دل آزرده هستند و خاطره خوبی از وی ندارند و به او به عنوان یک مزاحم نگاه می‌کنند و با یک عده محدودی هم که ارتباط دارد بیشتر ارتباطی تخریبی است تا یک ارتباط سالم. حال اگر این شخص مفاسد دنیوی بداخلاقی را برای خویش متذکر شود، آرام‌آرام رفتارش را تغییر می‌دهد و مایه امید و آرامش دیگران می‌شود.

2ـ همنشینی با افراد خوش‌اخلاق اگر فردی که رفتار تندی دارد با افراد خوش‌اخلاق نشست و برخاست داشته باشد کم‌کم اخلاق نیکوی آنها به این فرد اثر می‌گذارد و بعد از مدتی متوجه اثرات آن بر خودش می‌شود.

3ـ مبارزه با نفس در رفع اخلاق بد.

4ـ وادار کردن نفس به اعمالی که بر خواسته از اعمال نیکوست: علاوه بر اینکه انسان باید مراقب باشد خصلت‌های تند از او سر نزند باید خودش را به ویژگی‌های نیکو وادار سازد.

راهکار برای درمان لجبازی

      لجبازی یعنی پافشاری روی نظرات و عقیده های خود و مخالفت با نظرات و عقیده های دیگران که این مخالفت گاهی آگاهانه و گاهی ناآگاهانه است.اصولا لجبازی یک نوع رفتار و واکنش نامطلوب است که به صورت های مختلفی خود را نشان می دهد از جمله آسیب رساندن به دیگران ،ناسزا گفتن ،گریه کردن، گریه کردن وفریاد کشیدن ، شکستن وسایل، آسیب رساندن به خود ودیگران و...در افراد لجباز پایین بودن اعتماد به نفس و عدم داشتن خود باوری مثبت و پذیرفتن خود واقعی مشهود است.

 

راه اول: مستقل بار آوردن کودک: در برخورد کلی باید طوری با کودک رفتار کرد که او بتواند درامور روزمره خود به طور مستقل و گاهی بدون نیاز به دیگران تصمیم بگیرد. البته فشارهای منفی را نباید در این خصوص وارد کرد بلکه باید با راهنمایی های بجا تذکر داد و روش های صحیح را به موقع به او آموزش داد.  

راه دوم: کودک را تا حد امکان وادار به عجله و شتاب زدگی نکنیم . معمولا خانواده در چند کار کودک را خواسته یا ناخواسته به عجله و شتابزدگی وادار می کنند که بیشتر مواقع عدم آگاهی والدین در تشدید آنها، دخالت مستقیم دارد. از جمله چیزهایی که می توان در این رابطه یاد آور شد.

الف : حمام کردن: به جای فراهم آوردن محیطی شاد ومفرح هنگام استفاده از حمام به محیطی دردآور و وحشتناک برای او تبدیل می شود.

ب: میهمانی رفتن : متاسفانه بعضی والدین کمی قبل از حرکت به کودک می گوید آماده شود واین کار باعث لجبازی و مخالفت آنها می شود چون دایم به او تذکر می دهیم که زود باش، دیر شد و...

ج: غذا خوردن وخوابیدن: کودک مانند افراد بزرگسال نمی تواند از نیروی تفکر و حرکت در یک زمان استفاده کند و کودکان در این موارد به سعه صدر بیشتری نیاز دارند.

راه سوم: رشوه ندادن و حذف پاداش: اگر کودک برای رسیدن به مطلوب خود چه درست و چه نادرست شروع به گریه کردن و یا دادکشیدن بکند واز این راه به خواسته خود برسد و والدینی به اصطلاح حوصله ندارندبادادن امتیاز(رشوه)به کودک اوراساکت میکنندباعث پرورش لجبازی دراومیشوندالبته تشویق برای کارهای مثبت وخوب بارشوه دادن فرق دارد.امابایدتوجه داشت که تشویق وپاداش بایدبه اندازه ودرخورکاراوباشد.   

راه چهارم:عدم توجه ونادیده گرفتن رفتارکودک لجباز:گاهی بهتراست وقتی فرزندمان شروع به دادوبیدادمیکندخیلی سردوبی توجه ازکنارمساله عبورکنیم به طوری که یامتوجه نشده ایم ویاموضوع برایمان اهمیت ندارد.

راه پنجم:برقراری ارامش وامنیت درخانواده :به هرحال درهرخانواده ای مسایل ومشکلاتی به وجود میایدکه منجربه بحث وگفتگومیشود.والدین بایدبدانندکه تمام که تمام مسایل گره هایی هستندکه بوسیله دست بازمی شوند

یعنی به جای بحث ومتهم کردن دیگران ،ارام وبدون برهم زدن امنیت افرادخانواده به خصوص کودکان،مشکلات ومسایل رامیتوان به راحتی حل کرد.به طوری که هم خودوهم دیگران ازاین نوع گفتگولذت ببرند.

راه ششم:راهنمایی اری امادخالت نه:پدرومادرازهمان شروع تربیت بایدحرکت صعودی خودرابرپایه راهنمایی قراردهندتاکودک بتواندکم کم راه صحیح زیستن بدهد.دیگرقابل پذیرش نیست که:من میگویم این طورباش ،من میگویم اینجا نروو...بلکه ارشادوراهنمایی های خردمندانه وکمک گرفتن ازخودکودک درمشکلات میتواندکمک بزرگی باشد.

راه هفتم :عدم لجبازی والدین:اموزش های عملی به مراتب ازاموزشهای تئوری موثرتروآموزنده تر هستند. اگروالدین درحضوربچه ها بایکدیگرلجبازی کنندخیلی راحت وبدون دردسرلجبازی رابه آانها یادمیدهند و بچه ها

بطورواضح خیلی مشاهده میکنندکه دران یکی ازوالدین باپافشاری دیگری رامجبوربه اطاعت ازخودمیکندوانان متوجه میشوندکه ازاین راه میتوانندبه راحتی به خواسته های خودبرسند.

نتیجه:پدرهاومادرهابایدبدانندکه بردباری میتوانندبراکثرنابهنجاریهای چیره شوندواجازه ندهندکه کودک به تنهایی برای همه افرادخانواده تصمیم بگیرد.متاسفانه بعضی والدین با گفتن: من حوصله ندارم یا کی حوصله این کارها را دارد، سعی میکنند با مسئولیت تربیت را کج به منزل برسانند. بهتر است با حوصله و بردبار باشیم و با خود باوری مثبت و عزت نفس به کودکان کمک کنیم واز هر روشی برای درمان لجبازی استفاده می کنیم مراقب باشیم که کودکان به خود یا دیگران آسیب نرسانند.

چند نکته برای رفع خجالتی بودن :

1.فهرستی از همه ویژگیهای خوب خود تهیه کنید. این کار به شما کمک می کند تا با عوامل تضعیف کننده مبارزه کنید.
2.از قبل برنامه ریزی کنید. اگر قرار است وارد جمعی شوید، درباره نکته های قابل بحث فکر کنید، حتی متن گفتگو ها را بنویسید و تا زمان رفتن، آن را مرور کنید با این کار ، بیشتر احساس می کنید که می توانید از عهده حضور در آن موقعیت اجتماعی برآئید.
3.سعی کنید پاسخ دیگران را بدهید و نگاهتان با دیگران برخورد کند. لبخند بزنید. تعارف و احوال پرسی کنید. اگر سعی کنید با دیگران معاشرت کنید، آنها هم به شما احترام خواهند گذاشت. افراد خجالتی اغلب اشتباهاً متکبر و مغرور تلقی می شوند،زیرا احساس ناراحتی آنها سبب می شود، خود را از دیگران دور کنند. اگر خود را وادار کنید تا به دیگران پاسخ دهید، آنها هم به شما پاسخ
می دهند و عکس العمل مثبتی را که شما برای غلبه بر ترستان نیاز دارید، به شما خواهند داد.
4.صحبت کردن در جمع را یاد بگیرید. اگر از حرف زدن در اجتماع می ترسید، خود را آموزش دهید یا در کلاسهای عمومی شرکت کنید؛ این کار، باعث می شود تا شما بر ترس خود غلبه کنید.
5.هرگز به فرزندتان نگویید: « خجالتی. اگر فرزند خجالتی دارید، هرگز در حضورش به کسی نگویید که خجالتی است. این کار اصلاً کمکی نمی کند.
6.دارو درمانی کنید: اگر نکات بالا به شما کمک نمی کند،با نظر پزشک از داروهای مناسب استفاده کنید.
7.درمان کنید. اگر خجالت، واقعاً شما را آزار می دهد، روان درمانی کنید زیرا یافتن علت احساس بی اهمیتی شما و منشاء آن به درمان این حالت کمک فراوانی می کند.

 


    محل درج سئوال از مشاور -------(پاسخ سئوال پس از یک هفته روی سایت قرار می گیرد) ( )
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

  • لیست کل یادداشت های این سایت
  • سئوال 62 - ارتباط با مادر شوهر
    پرسشنامه ها
    رمز پیروزى مردان بزرگ
    تکنیک خاموشی
    مشاوره رهنما
    سئوال 61 : لجوج وخودرأی بودن همسر
    معرفی کتاب
    آموزش خانواده
    وقتی کسی را دوست دارید
    آیین همسرداری
    مشاوره اینترنتی
    مشاوره مجازی
    سخن روز
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • parsiblog
  • درباره من

  • لوگوی سایت

  • پیوندهای روزانه

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در سایت

  •  
    یاحق
    خدانگهدار